سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

چگونه شاد زندگی کنیم ؟

الگوهای رفتار :

ضمیر ناهشیار مسئوول بخش بزرگی از پیامدها و سبب همه تکرارها در زندگی انسان است . ما بر اساس برنامه‌های ثبت شده در ضمیر ناهشیار خود عمل می‌کنیم . در هر مرحله‌ای که باشیم می‌توانیم به آنچه می‌خواهیم دست یابیم . اما باید یک نکته را برای خود مشخص کنیم که هر وقت تصمیم به تغییر بگیریم با مقاومت روبرو می‌شویم بعبارت دیگر کمربندها را باید محکم  ببندیم.

شکل‌گیری الگوهای رفتاری :

بلافاصله پس از تولد ، الگوهای رفتاری شروع به شکل‌گیری می‌کنند پس بسیار محکم و جا افتاده هستند . بخش کوچکی از الگوهای انسان در زندگی هشیارانه و بخش اعظم آن ناهشیار بوده و بازتاب آموخته‌های او از والدین است.

هم‍یشه از خود به خوبی یاد کنیم و زندگی را بطور دلخواه تصور کن‍یم . کتاب‌هایی را که در زمینه موفقیت نوشته شده‌اند با دقت بخوانیم . بهتر است الگوهای رفتاری دلخواه را روِی کاغذ بیاوریم تا این الگوها برای ما بصورت یک انتخاب آگاهانه درآیند.

تصویر ذهنی از خویشتن :

منشا تمام افکار و حرکات ما چگونه دیدن خویشتن است . بنابراین تصویر ذهنی ما تعیین می‌کند که ( دنیا را تا چه اندازه دوست داریم و چقدر مایل به زندگی در آن هستیم ) دقیقا چه اندازه در زندگی موفق خواهیم بود.

از اینرو است که دکتر ماکسول مالتز می‌نویسد : « هدف تمام روان‌درمانی‌ها تغییر تصویریست که فرد از خویشتن دارد » .

اولین گام بسوی یک پیشرفت گسترده برای کسب نتایج مطلوب ، تغییر نوع تفکر و بیان ما در رابطه با خویشتن است . خود محور بودن و خود دوست‌داری دو مقوله جداگانه‌اند . معنی خود دوست‌داری سالم اینست که ما اصراری برای توجیه خود و دیگران نداشته باشیم . ما باید بتوانیم از انجام هر کاری که به کیفیت و زیبایی زندگی‌مان می‌افزاید احساس راحتی کنیم .

مردم موفق همیشه از واژه‌های تشکر‌آمیز استفاده می‌کنند زیرا به این نتیجه رسیده‌اند که باید قدر ارزش‌های خود را بدانند . دیگران با ما همان رفتاری را دارند که ما با خود با خویشتن داریم.

ارزش انسان :

شما سزاوار عشق و احترام هستید تنها به این خاطر که شما ، شما هستید . ارزش‌های خود را بشناسید و مرتب برای خود خاطر‌نشان کنید که سزاوار بهترین رفتارها هستید . اگر تصویر ذهنی شما از خویشتن ناسالم باشد همواره درون خود زمزمه‌ی « من لیاقت ندارم» را می ‌شنوید و این نگرش باعث می‌شود که شاد‍‌ی‌ها را بگونه‌ای ناهشیار پس بزنید.

نشانه‌های رفتاری یک تصویر ذهنی ناسالم:

حسادت

منفی صحبت کردن درباره خود

احساس گناه

ناتوانی در ادای تعارفات کلامی

عدم پذیرش تعارفات کلامی

اهمیت ندادن به نیازهای خویش

سوال نکردن در مورد خواسته‌های خود

ضعف مزاجی پایدار

مقایسه خود با دیگران

انتقاد از دیگران

ناتوانی در پذیرفتن و لذت بردن از عواطف و محبت دیگران

ناتوانی در بیان عواطف

محروم ساختن بی‌دلیل خود از رفاه و آسایش و

ادامه دارد ...

 


پرسش‌هایی‌ که باید پیش از ازدواج پرسید

 زندگی مشترک ، همین روزهای عادیست ؛ نه روز عروسی‌تان . زندگی از کارهای خسته‌کننده روزانه با چاشنی وقایع خنده ‌دار یا ناراحت‌کننده تشکیل می‌شود .

تاسف ‌بار است که عروس و دامادها بیشتر نگران جزئیات مراسم ازدواجشان هستند و بیشتر وقت صرف آن می‌کنند تا گفت ‌وگو درباره وظایفی که برای تشکیل یک کانون خوشبخت باید به عهده بگیرند . باید بدانید مراسم ازدواج یک روز طول می‌کشد ، اما زندگی مشترک یک عمر .

شما در طول زندگی‌تان به ‌مرور به عادت‌هایی از هم پی می‌برید که می‌تواند برای شما مشکل‌ساز باشد . باید در دوران نامزدی سوالاتی درباره هر‌ موضوعی مطرح شود و به آن پاسخ دهید تا دیدگاهتان مشخص شود . برای مثال شما حق دارید نظر شریک زندگی آینده‌تان را درباره مسائل مالی ، داشتن فرزند ، نحوه انجام کارها و شیوه گذراندن اوقات فراغت بپرسید و خودتان هم در این زمینه‌ها نظرتان را بگویید .

آیا برای هم مناسب هستید ؟

وقتی شریک زندگی‌تان را پیدا می‌کنید خوشحال و شاد هستید ، اما باید بدانید ازدواج موجب نمی‌شود یک رابطه بد به یک رابطه خوب تبدیل شود ؛ یا ارتباط عاشقانه شاید ابتدا هیجان‌آور باشد ؛ اما آیا می‌توانید یک عمر فراز و نشیب‌های زندگی را تحمل کنید؟

برای این‌که بدانید شما برای هم مناسب هستید یا نه ، سوالات بی ‌شماری وجود دارد که باید درباره نامزدتان به آنها پاسخ دهید . مثلا این که آیا به کارهای روزانه شما علاقه نشان می‌دهد ؟ درباره مسائل ، افکار و عقایدش با شما حرف می‌زند ؟ اعتماد به نفس شما را بالا می‌برد ؟ تکیه‌گاهتان است ؟ از مسئوولیت لذت می‌برد ؟ زندگی‌تان را راحت و دلپذیر می‌کند ؟ با بیشتر مردم رابطه خوبی دارد ؟ این سوال‌ها را از خودتان هم بپرسید که آیا متقابلا شما هم این گونه برای او هستید ؟

پول چه معنایی برای شما دارد؟

بر اساس پژوهش‌هایی که انجام شده ، پول ، موضوع بیشتر نزاع‌های خانوادگی است . زن و شوهرها چه پولدار باشند و چه بی‌پول اغلب درباره هزینه‌ها و امور مالی خانواده جر و بحث می‌کنند . گاهی هم این جر و بحث ‌ها به ناسزاگویی به همدیگر می‌انجامد . یکی به یکی می‌گوید خسیس و دیگری می‌گوید ولخرج . گاهی هم زن و شوهر برای دوری از جر و بحث ، مسائل مالی را از یکدیگر پنهان می‌کنند .

زن و شوهرها درباره مسائل مالی باید با هم شفاف باشند ، هر‌کدام باید بدانند همسرش چقدر پول دارد و با آگاهی از همسرش پولی را خرج یا پس‌انداز کند .

دردوران نامزدی مشخص کنید هر یک از شما چقدر می‌خواهد از مخارج زندگی را تامین کند . اولویت‌های مالی‌تان را مشخص کنید تا اگر در تنگنای مالی قرار گرفتید مشخص شود کدام موارد برای شما اولویت دارد .

برای این موضوع هر یک از شما باید به این سوال‌ها پاسخ دهید که :

چه احساسی پیدا می‌کنید اگر همسرتان اجازه خرید کالایی را به شما ندهد ؟

همسرتان تصمیم بگیرد برای ادامه تحصیل از کارش استعفا کند شما چه می‌کنید؟

اگر درآمد همسرتان از شما بیشتر باشد چه می‌شود ؟

اگر متوجه شوید همسرتان پولی دارد که از شما پنهان کرده است یا همسرتان بدون این که به شما بگوید پولی را به یکی از دوستان ، اعضای خانواده یا اقوامش قرض دهد ، چه عکس‌العملی از خود نشان می‌دهید ؟

و ...

این سوالات مشخص می‌کند که پول برایتان چه معنایی دارد ، بنابراین به این سوالات صادقانه پاسخ دهید و به دنبال راه‌حل باشید . شاید به نظر شما پول یک منبع امنیت باشد ، در نتیجه در خرج کردن دقت می‌کنید ، اما نامزدتان به راحتی خرج می‌کند چون احساس می‌کند به او قدرت می‌دهد . به هرحال نباید کاری کنید که به حریم آسایش احساسی ـ مالی همدیگر تجاوز کنید .

چند فرزند می‌خواهیم ؟

بی‌شک یکی از مهم‌ترین تصمیم‌هایی که در زندگی می‌گیرید داشتن یا نداشتن فرزند است . هیچ چیزی به اندازه پدر یا مادر شدن بر زندگی‌تان تاثیر نمی‌گذارد . در دوران نامزدی باید حتما بدانید چه تصمیمی برای فرزند دار شدن دارید و حتما به سوالاتی مانند این پاسخ دهید :

چند فرزند می‌خواهید ؟

فاصله سنی آنها چقدر است ؟

اگر متوجه شوید بچه‌دار نمی‌شوید چه می‌کنید ؟

اگر حاملگی ناخواسته پیش آید چه می‌کنید ؟

اگر پزشک تشخیص دهد که جنین شما باید سقط شود چه می‌کنید ؟

و ...

این سوالات به شما کمک می‌کند در آینده دچار مشکل نشوید ، زیرا بالاترین هدیه‌ای که می‌توانید به فرزندتان بدهید کانونی با ثبات و پرمهر است تا آنها بتوانند با مشاهده زیبایی همدلی یک زوج ، بزرگ شوند و رشد کنند .

پدر و مادر بودن نه‌ تنها یک کار تمام وقت است ؛ بلکه نیاز دارد شما و همسرتان نقش آشپز ، آموزگار ، پزشک و راننده را هم به عهده بگیرید و همراه با بزرگ کردن کودکتان کارهای خود را هم انجام دهید .

برای همین حتما قبل از این که کودکی به زندگی شما بیاید ، در دوران نامزدی به این سوال‌ها پاسخ دهید که :

شب‌ها چه کسی بیدار می‌شود تا به کودک که گریه می‌کند غذا بدهد و او را آرام کند؟

آیا بیشتر دوست فرزندتان خواهید بود یا ترجیح می‌دهید نقش سنتی پدر و مادر را داشته باشید؟

آیا ترجیح می‌دهید فرزندتان جدیدترین اسباب ‌بازی‌ها و سرگرمی‌ها را داشته باشد ؟

تا چند سالگی به کودکتان اجازه می‌دهید در تختخواب شما بخوابد ؟

به فرزندتان چگونه محبت نشان می‌دهید ؟

و ...

تساوی در انجام کارها یا تقسیم‌بندی؟

تصمیم‌گیری درباره این‌که چه کاری در خانه انجام دهید می‌تواند به کشمکش در خانه منجر شود . برای خود جدولی تهیه کنید و کارهایی را که در خانه باید انجام شود مثل شستن ظرف ، جارو ، گردگیری ، رفتن به داروخانه ، خرید خواربار ، انتخاب برنامه تلویزیونی ، گرفتن لباس از خشکشویی و ... بنویسید و هر یک از شما جداگانه جواب دهید . بعد نتیجه جواب‌های یکدیگر را ببینید و برای جاهایی که اختلاف دارید به یک نتیجه واحد برسید .

ممکن است برای یکی از شما اهمیت نداشته باشد با جوراب کثیف و بد بو وارد خانه شود یا حوله خیس را روی تختخواب بیندازد ، اما ممکن است این موارد مو بر اندام شریک زندگی‌تان سیخ کند . بنابراین به طور جداگانه فهرستی تهیه کنید و  مواردی را که بشدت آزارتان می‌دهد ، بنویسید و درباره آن به تفاهم برسید .

شاید به نظر شما مسخره باشد ، اما اختلاف‌های جزئی و حل نشده که روی هم انباشته شوند می‌توانند به جدایی و طلاق منجر شوند .

به آنها که طالب تساوی کامل در انجام کارهای خانه هستند باید بگوییم واقعا هیچ راهی برای تقسیم مساوی کارها وجود ندارد . بهترین وضعیت این است که کارها را طوری تقسیم کنید که برای هر دوی شما قابل قبول باشد .

به وقت هم احترام بگذارید

این روزها مردم ساعت بیشتری کار می‌کنند و تعطیلی کمتری دارند . برای همین اوقات فراغت کمتر شده است و همه سعی می‌کنند در این فرصت کوتاه کارهای عقب‌ مانده ‌شان را انجام دهند . برای همین گاهی اختلافاتی در نحوه گذراندن آن پیش می‌آید . مثلا همسرتان قول می‌دهد در تعطیلی آخر هفته شیر دستشویی را تعمیر کند ، اما او در روز تعطیل به جای این کار بازی فوتبال را تماشا می‌کند یا این‌که فیلم می‌بیند . شما در این شرایط چه می‌کنید ؟

به شما توصیه می‌کنیم کارهای یک هفته را در یک روز نگنجانید . کارهایتان را در طول هفته تقسیم کنید . اگر می‌توانید برای برخی خدمات هزینه کنید ، مثلا از بیرون تعمیرکار بیاورید .

در روزهای اوقات‌فراغت ، حتی شده نیم ساعت را به یکدیگر اختصاص دهید و تلویزیون را خاموش کنید و از کنار هم بودن لذت ببرید . اوقات‌ فراغت ، فرصتی برای استراحت و انجام کارهایی است که دوست دارید . پس در این روز خوش‌اخلاق باشید و جایی برای دعوا و بگو و مگو نگذارید .

ممکن است شیوه گذراندن اوقات استراحت و تفریح برای هریک از شما متفاوت باشد . برای نمونه ممکن است برای یک نفر یک تماشای فوتبال آرام ‌بخش باشد و برای شخص دیگر خرید کردن . به هر حال هر شخصی نیاز دارد اوقاتی را آن‌گونه که دوست دارد استراحت کند . اگر شیوه استراحت کردن همسرتان را نمی‌پسندید به حق انتخاب او احترام بگذارید .

طبیعی است هر کدام از شما پاسخ متفاوتی به این سوال‌ها می‌دهید . باید توجه داشته باشید تفاوت‌ها در چه چیزی است و چقدر مهم هستند .

ازدواج تصمیمی برای همه عمر است و تا وقتی ندانید از زندگی چه می‌خواهید نمی‌توانید تصمیم به ازدواج بگیرید .

 


آسیب شناسی خانواده

زندگی مشترک همواره با دورنمایی زیبا برای زوجین آغاز می شود ؛ اما به دلیل تفاوت های بین زن و شوهرها که ناشی از تربیت در دو محیط متفاوت است و همچنین عدم شناخت کافی ، پس از چندی مشکلاتی بروز می کند که چنانچه با تدبیر و درایت با آنها برخورد نشود ، می تواند بنیان زندگی خانوادگی را به مخاطره بیندازد . برای به حداقل رساندن این خطر ، و نشان دادن راهکارهایی دراین ارتباط ، به این نکات توجه نمایید :

بدون شک کانون خانواده ای که در آن ، میان زن و شوهر و اعضای خانواده انس و الفت نباشد ، کانونی است همچون جهنم سوزان که نخستین آثار سوء خود را بر سلامت روانی و جسمانی اعضا باقی می گذارد . کودکان در چنین خانواده سرد و بی روح ، از ناامنی و آشفتگی عاطفی و اضطراب رنج می برند و احتمال ظهور و بروز ناهنجاری های عاطفی و رفتاری در آنان زیاد است . زیرا سرنوشت والدین و فرزندان با یکدیگر گره خورده و رفتار هریک آثار و پیامدهایی بر رفتار دیگری دارد .

متأسفانه یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در جامعه کنونی انسان ها ، ستیزه ها و دعواهای خانوادگی است که ارکان خانواده را متزلزل می کند و سلامت روانی اعضای آن را به خطر می اندازد .

آسیب ها و ستیزه های خانوادگی پدیده ای بسیار پیچیده و چند وجهی است و باید از دیدگاه های گوناگون روانی ، اجتماعی ، اقتصادی ، حقوقی و ارتباطی مورد مطالعه قرار گیرد .

شاید همان طور که هر انسانی یکتا و منحصر به فرد است ، زندگی مشترک هر زوج جوانی نیز یکتا و منحصر به خودش باشد . با وجود این ، پرداختن به موضوع « آسیب شناسی خانواده» به منظور دست یافتن به راهبردهای پیشگیری ، یکی از مهمترین ضروریات آموزش خانواده است ، چون بدون شناخت علل و عوامل ، دستیابی به راه های درمان و اصلاح امکان پذیر نخواهد بود .

سخن از آسیب شناسی خانواده ، سخن از عواملی است که بهداشت روانی خانواده و ازدواج را تهدید می کند. هدف این بخش از مطلب آن است که عوامل ناپایداری ازدواج و گسسته شدن ارکان خانواده ، مورد شناسایی و علت یابی قرار گیرند .

یک زوج جوان ، آگاهانه و عاشقانه ازدواج کرده اند ، لیکن در حال حاضرعواملی کانون زندگی مشترک آنها را تهدید می کند . در بیان اهمیت آسیب شناسی خانواده باید متذکر شد که ریشه اکثر ناهنجاری های رفتاری ، عاطفی ، اجتماعی و اخلاقی افراد یک جامعه ، از خانواده بحرانی سرچشمه می گیرد . از این رو هدف از آسیب شناسی خانواده ، از سویی شناخت علل و عواملی است که موجب عدم موفقیت ازدواج و شکل گیری مشکلات خانواده می شوند و از دیگر سو ارائه روش های پیشگیری مورد نظر است .

آسیب شناسی خانواده را می توان در سه مرحله مطالعه کرد :

پیش از ازدواج

هنگام ازدواج

پس از ازدواج

در اینجا آسیب شناسی خانواده در مرحله پس از ازدواج و تشکیل خانواده مورد نظر است . زندگی زوجین در آغاز ازدواج معمولا همراه با صلح و دوستی و آرامش است ، لیکن هفته ها و ماه های بعد ، گاه برخوردها ، حسابرسی ها و ستیزه ها شروع می شود و مسائل و مشکلات بروز می کند . براساس مطالعات و تحقیقات انجام شده ، آسیب های گوناگونی ( مرئی و نامرئی) مانند سست شدن باورهای مذهبی ، بدآموزی ، تنوع طلبی ، خیال پردازی ، مصرف گرایی و نظایر آن استحکام و سلامت خانواده را تهدید می کنند و هر یک از آنها مانند یک شبکه یا مجموعه ای از عوامل دست به دست هم می دهند و موجب تزلزل و آسیب پذیری خانواده می شوند .

در شماره های بعد به اختصار به برخی از مهمترین عوامل آسیب زا و سپس به راه های پیشگیری از آسیب پذیری خانواده می پردازیم .

ادامه دارد ...


برگی از تاریخ

ناپلئون و پوستفروش

به هنگام اشغال روسیه توسط ناپلئون، دسته‌ای از سربازان وی، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهرهای کوچک « سرزمین زمستان‌های بی‌پایان » بودند که ناپلئون به طور تصادفی ، از سربازان خود جدا افتاد .

گروهی از قزاق‌های روس ، ناپلئون را شناسایی کرده و تا انتهای یک خیابان پیچ در پیچ او را تعقیب کردند . ناپلئون برای نجات جان خود به مغازه پوست‌فروشی ، در انتهای کوچه بن‌بستی پناه برد . او وارد مغازه شد و نفس‌نفس‌زنان و التماس‌کنان فریاد زد : خواهش می‌کنم ؛ جان من در خطر است ؛ نجاتم دهید . کجا می‌توانم پنهان شوم ؟

پوست‌ فروش پاسخ داد : عجله کنید . اون گوشه ، زیر اون پوست‌ها قایم شوید و ناپلئون را زیر انبوهی از پوست‌ها پنهان کرد . پس از این کار بلافاصله قزاق‌های روسی از راه رسیدند و فریاد زدند : او کجاست ؟ ما دیدیم که وارد این مغازه شد . علی‌رغم اعتراض پوست‌فروش ، قزاق‌ها تمام مغازه را گشتند ، ولی او را پیدا نکردند و با نا‌امیدی از آن‌جا رفتند . مدتی بعد ناپلئون از زیر پوست‌ها بیرون خزید و درست در همان لحظه سربازان او از راه رسیدند .

پوست‌ فروش به طرف ناپلئون برگشت و پرسید : باید ببخشید که از مرد بزرگی چون شما چنین سؤالی می‌کنم ؛ اما واقعا می‌خواستم بدانم که زیر آن پوست‌ها با اطلاع از این که شاید آخرین لحظات زندگی‌تان باشد ، چه احساسی داشتید ؟

ناپلئون تا حد امکان قامتش را راست کرد و خشمگینانه فریاد کشید : با چه جرأتی از من یعنی امپراتور فرانسه چنین سؤالی می‌پرسی؟

محافظین این مرد گستاخ را بیرون ببرید ، چشم‌هایش را بسته و اعدامش کنید . خود من شخصا فرمان آتش را صادر می‌کنم .

سربازان پوست ‌فروش بخت ‌برگشته را به زور بیرون برده و در کنار دیوار با چشم ‌های بسته قرار دادند . مرد بیچاره چیزی نمی‌دید ؛ ولی صدای صف‌آرایی سربازان و تفنگ‌های آنان که برای شلیک آماده می‌شدند را می‌شنید و به وضوح لرزش زانوان خود را حس می‌کرد . سپس صدای ناپلئون را شنید که گلویش را صاف کرد و با خونسردی گفت : آماده هدف

با اطمینان از این که لحظاتی دیگر این احساسات را هم نخواهد داشت ، احساس عجیبی سراسر وجودش را فرا گرفت و به صورت قطرات اشکی از گونه‌هایش سرازیر شد . سکوتی طولانی و سپس صدای قدم‌هایی که به سویش روانه می‌شد ناگهان چشم بند او باز شد . او که از تابش یک‌ باره آفتاب قدرت دید کاملی نداشت ، در مقابل خود چشمان نافذ ناپلئون را دید که ژرف و پر‌نفوذ به چشمان او می‌نگریست .

سپس ناپلئون به آرامی گفت : حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم ؟


 فروش قباله بهشت   

بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد .در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد .پاکی و طراوت آب ، غصه هایش را می شست.  اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.  آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه ، خانه می ساخت .

جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد.زبیده خاتون ( همسر خلیفه ) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد .به کارش ادامه داد . همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت :بهلول ، چه می سازی ؟

بهلول با لحنی جدی گفت:  بهشت می سازم .

همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند ، گفت:  آن را می فروشی؟!

بهلول گفت :می فروشم .

قیمت آن چند دینار است ؟

صد دینار .

زبیده خاتون گفت :من آن را می خرم .

بهلول صد دینار را گرفت و گفت :این بهشت مال تو ، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم .

زبیده خاتون لبخندی زد و رفت .

بهلول ، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت .بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد .وقتی تمام دینارها را صدقه داد ، با خیال راحت به خانه برگشت .

زبیده خاتون همان شب ، در خواب ، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد .در میان باغ ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود .گلهای باغ ، عطر عجیبی داشتند .زیر هر درخت چند کنیز زیبا ، آماده به خدمت ایستاده بودند.  یکی از کنیزها ، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت :این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای .

وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد .صبح زود ، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد .وقتی بهلول به قصر آمد ، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد .بعد صد دینار به بهلول داد و گفت :   یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش .

بهلول ، سکه ها را به هارون پس داد و گفت :به تو نمی فروشم.

هارون گفت :اگر مبلغ بیشتری می خواهی ، حاضرم بدهم.

بهلول گفت :اگر هزار دینار هم بدهی ، نمی فروشم .

هارون ناراحت شد و پرسید :چرا ؟

بهلول گفت :زبیده خاتون ، آن بهشت را ندیده خرید ، اما تو می دانی و می خواهی بخری ، من به تو نمی فروشم.