سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

تاثیر عوارض طلاق از بعد خانواده

طلاق و جدایی موجب می شود فرزندان نسبت به زندگی ، دلسرد و غمگین شوند و در زندگی اجتماعی و خانوادگی ناسازگاری داشته باشند و این به زندگی آتی آنها لطمه وارد خواهد ساخت . از سوی دیگر افراد جامعه به دلیل تقبیح طلاق و نگرش منفی نسبت به آن ، تمایل چندانی به وصلت و انتخاب همسر از خانواده های طلاق گرفته و فرزندان طلاق ندارد ، لذا احتمال ازدواج این فرزندان نیز نسبتاً پایین است .

اختلال در هویت فردی و خانوادگی

هنگامی که طلاق زنجیره خانواده را از هم پاره می کند ، پدر و مادر هویت جداگانه ای دارند ، ولی آن کسی که دیگر نامی ندارد و بی پناه و متزلزل در اجتماع رها شده است ، فرزند می باشد ، حتی اگر زیر چتر حمایتی یکی از والدین هم باشد ، باز جامعه به دیده یک فرزند درمانده به او می نگرد که ولیّ و سرپرستی ندارد .

جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست و در تمام مراحل زندگی فرزندان اثر منفی خواهد داشت . پراکنده شدن اعضاء خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین پس از فروپاشی و انحلال خانواده ، آنها را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم کرده و هویت فردی و خانوادگی خود را مختل می نماید .

برداشتی که کودکان از مسئله طلاق دارند با برداشت والدین آنها متفاوت است . کودکان می خواهند از محبت و همراهی والدین خود برخوردار باشند و مطمئن باشند که هر دو آنان در کنارشان هستند ، با طلاق و جدایی ، تعلق و دلبستگی فرد به خانواده کاهش می یابد و هویت خانوادگی او مخدوش می شود .

احساس گناه و سردرگمی

ویژگیهای مشترک فرزندان پس از طلاق ، احساس گناه است از اینکه آیا آنان در جدایی میان والدین خویش نقشی داشته اند ؟ آیا آنان نسبت به ادامه زندگی پدر و مادر خود دچار قصور و کوتاهی گشته اند ؟ احساس دیگری که در رفتار این کودکان آشکار می گردد شگفتی و نگرانی از گزینش یکی از والدین است ، به دلیل اینکه پدر و مادر هر دو نزد فرزند به یک اندازه محبوب و دوست داشتنی هستند ، کودکان از پذیرش یکی از آنان و دوری از دیگری دچار ترس و اضطراب می گردند ، بنابراین رؤیایی که همواره در ذهن آنان وجود دارد ، امید به بازگشت پدر و مادر و زندگی دوباره در کنار آنان است و حتی گاه کوششی را هم برای سازش و ایجاد پیوند میان والدین به عمل می آورند که معمولاً به شکست منجر می شود . بحران عاطفی در صورت توجیه و ناامیدی از زندگی دوباره با والدین ، سازگاری فرد را با زندگی پس از طلاق بیشتر می کند . اثرات درازمدت طلاق بر کودکان بسیار زیاد و گاه جبران ناپذیر است .[ 14 ]

ایجاد خانواده های ناتنی

از دیگر آثار طلاق ، خانواده های ناتنی هستند ، این خانواده ها کودکانی را دربرمی گیرند که دارای زمینه های خانوادگی متفاوتی هستند و ممکن است انتظارات مختلفی در مورد رفتار مناسب در خانواده داشته باشند و از آنجا که اکثر فرزندان ناتنی به دو خانواده متفاوت تعلق دارند ، احتمال برخورد در عادات و شیوه نگرش قابل ملاحظه است .[ 15 ]

ازدواج مجدد والدین موجب می شود که فرزندان طلاق ، خود را در حال تجربه مشکلات جدیدی بیابند . قرار گرفتن در خانواده نامادری یا ناپدری که روابط آنها برای کودک ناآشنا و مشکل است و ممکن است نامادری یا ناپدری همچون میهمان ناخوانده ای به نظر آید که والد واقعی را از میدان به در کرده است . ناپدری یا نامادری ممکن است از نظر اعمال نظارت و انضباط مشابه والدین واقعی کودکان نباشد .[ 16 ]

تأثیر بر سایر اعضای خانواده

ایجاد خانواده اضطراری

از جمله آثار طلاق ایجاد خانواده های اضطراری است . یعنی یکی از زوجین ( اکثراً زن ) بعد از جدایی در خانه پدری حیات می گذراند و هر شرایطی را تحمل می کند . زیرا جامعه هیچ جایی را برای زنان مطلقه در نظر نگرفته است و امکان امرار معاش و گذران زندگی به هیچ وجه برایش وجود ندارد ، هر چند اکنون اکثر زنان مطلقه باسواد هستند و می توانند شغلی داشته باشند ، ولی وابستگی و احساس سربار بودن هنوز برای زنان مطلقه وجود دارد .[ 17 ]

برهم خوردن تعادل روحی و روانی اعضا خانواده

طلاق ، تعادل روحی اعضای خانواده ، فرزندان ، وابستگان و نزدیکان را بر هم می زند . « هولمز» و « راهه» لیست حوادث مهم زندگی را که تغییرات عمده ای را در جریان زندگی ایجاد می کند ، ارائه کرده اند که از جمله این حوادث « طلاق» است . طلاق یکی از فقدانهای عمده زندگی است . این فقدان نه تنها برای افراد مطلقه بحران ایجاد می کند ، بلکه آسیبی شبیه مرگ والدین بر فرزندان و اعضای خانواده وارد می کند . در مقیاس دگرگونی زندگی ، بعد از حادثه مرگ همسر ، طلاق بیش از سایر رخدادهای زندگی ، مقتضی سازگاری مجدد افراد مبتلاست .[ 18 ]

در تحقیقی که جی هبر در سال 1990 انجام داده است مشخص گردید که طلاق منجر به کاهش اعتماد به نفس اعضای خانواده می شود ، چنین کمبودی می تواند ماهیتی اجتماعی ، رفتاری یا جسمی داشته باشد . کاهش اعتماد به نفس پس از طلاق ، می تواند منشاء ایجاد آشفتگی در بین اعضای خانواده شود . [ 19 ]

تقسیم کار مجدد در خانواده

اکثر خانواده های گسسته با مشکل تقسیم کار دوباره در خانواده مواجه هستند . به دلیل فقدان حضور مادر ، انجام امور منزل بین فرزندان و پدر تقسیم می شود . یا با حضور فرد طلاق گرفته در خانواده پدری ، مجدداً تقسیم کار بین اعضای خانواده پدری انجام می شود .

مشکلات ازدواج سایر اعضاء خانواده

شکست در ازدواج یکی از اعضاء خانواده می تواند احساس عدم موفقیت در ازدواج را در میان سایر اعضا خانواده ایجاد کند . از سوی دیگر چون انسانها به نحو آشکاری تمایل دارند که یافته های خود را تعمیم دهند و قاعده سازند ، بدین سبب با طلاق یکی از دختران خانواده ، ناخودآگاه این موضوع به عدم موفقیت در زندگی زناشویی و قدرت سازگاری سایر اعضا خانواده تعمیم داده می شود ، به نحوی که فرصتهای انتخاب همسر را برای سایر اعضا خانواده کاهش داده و شرایط ناگواری را برای آنها فراهم می آورد .

طرد اجتماعی اعضا خانواده

به اعتقاد صاحبنظران هر چقدر که یک رفتار در فرهنگی ، هنجار یا گرامر اجتماعی باشد ، عدم رعایت آن ( هنجار شکنی ) با مجازات بیشتری همراه است . ازدواج و حفظ بنیان آن در فرهنگ سنتی ایرانیان اهمیت خاصی داشته و نقض آن با طرد و انزوای اجتماعی افراد جدا شده و خانواده های آنان همراه بوده است .

پی نوشت ها :

[ 1 ] دکتر کی نیا ، مهدی ،‌ پژوهشی در عوامل اجتماعی طلاق ، مطبوعات دینی ( قم ) ، 1373 ، ص476 .

[ 2 ] دکتر مساواتی ، مجید ، آسیب شناسی اجتماعی ایران . جامعه شناسی انحرافات ، 1374 ، ص 164 .

[ 3 ] روزنامه ایران ، 27/7/79 ، افزایش طلاق و سرگردانی بچه های طلاق .

[ 4 ] حسینی ، بیرجندی ، سید مهدی ، مشاوره ازدواج ، انتشارات آوای نور ، 1377 ، ص264 .

[ 5 ] بیرامی ، منصور ، خانواده و آسیب شناسی آن ، انتشارات آیدین ، 1378 ، ص64 .

[ 6 ] مجله علمی ، پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا . ش 9 و 10 ، ص 62 .

[ 7 ] دکتر تایبر ، بچه های طلاق ، ترجمه توراندخت تمدن ، انتشارات روشنفکران ، 1369 ، ص 106 .

[ 8 ] گواهی ، زهرا ، بررسی حقوق زنان در مسئله طلاق ،‌ چاپ سازمان تبلیغات اسلامی ، 1373 ، ص 147 و ص154 .

[ 9 ] دکتر ساروخانی ، باقر ، طلاق ، پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1376 ، ص66 .

[ 10 ] ایوت و الچاک و شیلا برنز ، طلاق از دید فرزند ، ترجمه فرزانه طاهری ،‌ نشر مرکز ، 1366 ، ص 232 .

[ 11 ] دکتر تایبر ، بچه های طلاق ، توراندخت تمدن ، انتشارات روشنفکران ، 1369 ، ص99 .

[ 12 ] گواهی ، زهرا ، بررسی حقوق زنان در مسئله طلاق ،‌ چاپ سازمان تبلیغات اسلامی ، 1373 ، ص 155 .

[ 13 ] دکتر آزاد ، تقی ، بررسی مسائل اجتماعی ، نشر جهاد دانشگاهی ، 1377 ، ص 203 .

[ 14 ] گواهی ، زهرا ، بررسی حقوق زنان در مسئله طلاق ،‌ چاپ سازمان تبلیغات اسلامی ، 1373 ، ص147 .

[ 15 ] گیدنز ، آنتونی ، جامعه شناسی ، ترجمه منوچهر صبوری ، نشر نی ، 1373 ، ص434 .

[ 16 ] کلارک و فریدمن ، رشد کودک از نوزادی تا نوجوانی ، 1978 ، ص 371 .

[ 17 ] دکتر ساروخانی ، باقر ، طلاق ، پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1376 .

[ 18 ] بیرامی ، منصور ، خانواده و آسیب شناسی آن ، انتشارات آیدین ، 1378 ، ص61 .

[ 19 ] آتش پور ، سید حمید ، اثرات روانی ، اجتماعی طلاق ، مجله بهداشت جهان ، سال یازدهم ( 1375 ) ، شماره دوم ، ص46 .

 

 


از خجالت آب شد

آدمی را وقتی خجلت و شرمساری دست دهد ، بدنش گرم می شود و گونه هایش سرخی می گیرد . خلاصه عرق شرمساری که ناشی از شدت و حدت گرمی و حرارت است از مسامات بدنش جاری می گردد .

عبارت بالا گویای آن مرتبه از شرمندگی و سرشکستگی است که خجلت زده را یارای سربلند کردن نباشد و از فرط انفعال و سرافکندگی سر تا پا خیس عرق شود و زبانش بند آید .

اما فعل « آب شدن » که در این عبارت به کار رفته ریشه تاریخی دارد و همان ریشه و واقعه تاریخی موجب گردیده که به صورت ضرب المثل درآید :

بایزید بسطامی و یا بگفته شیخ فریدالدین عطار : « آن سلطان العارفین ، آن برهان المحققین ، آن پخته جهان ناکامی ، شیخ وقت ابویزید بسطامی رحمةالله علیه » در شهر بسطام و در خاندانی زاهد و پرهیز گار دیده به جهان گشود . در بدایت حال روزی قرآن تلاوت می کرد ، به سوره لقمان و این آیه رسید که حق تعالی می فرماید : « مرا و پدر و مادرت را شکر و سپاس گوی » . بی درنگ به خدمت مادر شتافت و عرض کرد : « من در دو خانه کدخدایی چون کنم ؟ این آیت بر جان من آمده است . یا از خدا خواه تا همه آن تو باشم . یا مرا بخدا بخش تا همه آن او باشم » ،

مادر گفت : « ترا در کار خدا کردم و حق خود بتو بخشیدم . »

پس بایزید از بسطام رفت و سی سال در شام و عراق می گشت و ریاضت می کشید . یک صد و سیزده و به روایتی یک صد و سه پیر را خدمت کرد و فایده برد که از آن جمله امام ششم شیعیان حضرت امام جعفر صادق ( ع ) بوده است .

روزی حضرت صادق ( ع ) در حجره اش به بایزید فرمود : « آن کتاب را به من ده » .

 عرض کرد : « کدام کتاب؟ »

فرمود : « کتابی که بر روی طاقچه است . »

شیخ گفت : « کدام طاقچه ؟ »

حضرت صادق ( ع ) فرمود : « حجره من بیش از یک طاقچه ندارد و تو چگونه آن طاقچه را تا کنون ندیدی ؟ »

بایزید عرض کرد : « من اینجا به نظاره نیامدم . مرا با طاقچه و رواق چکار؟ »

امام صادق ( ع ) فرمود : « چون چنین است باز بسطام رو که کار تو تمام شد . »

بایزید به بسطام رفت و هفت بار او را از بسطام بیرون کردند . زیرا سخنانش در حوصله اهل ظاهر نمی گنجید .

شیخ می گفت : « چرا مرا بیرون می کنید ؟ »

هر بار جواب می دادند : « تو مرد بدی هستی » .

و شیخ می گفت : « خوشا شهری که بدش من باشم » . خلاصه مقام او در طریقت به جایی رسید که می گویند ذوالنون مصری مریدی به خدمتش فرستاد و پیغام داد : « همه شب مخسب و به راحت مشغول نباش که قافله رفت . »

شیخ جواب داد : « مرد تمام آن باشد که همه شب خفته بود و بامداد پیش از نزول قافله به منزل فرو آمده باشد . »

ذوالنون چون این بشنید بگریست و گفت : « مبارکش باشد که احوال ما بدین درجه نرسیده است .» بایزید در سال 261 هجری به سن 73 سالگی در بسطام درگذشت و همانجا مدفون گردید . شگفتا که قبرش در جایی ( بدون صندوق و مقبره ) و گنبد و بارگاهش در جایی دیگر است که می گویند سلطان محمد اولجایتو در نبش قبر و انتقال جسدش به زیر گنبدی که ساخته بود تقریباً نظیر همان خوابی را دید که پس از اتمام بنای گنبد چمن سلطانیه ، حضرت علی بن ابیطالب ( ع ) را در خواب دیده بود .

بایزید بسطامی به سلطان مغول در عالم رؤیا گفت : « من تحت السمأ را دوست دارم . حال که خاک قبر حجابی بین من و آسمان شده ، تو دیگر گنبد و بارگاه را حجاب دوم قرار مده . اجر تو قبول و طاعتت مقبول باد . »

نقل کردند که شبی ذوق عبادت در خود ندید ، خادم را گفت : « مگر در خانه چیزی مانده است که دل مشغولی دهد ؟ »

خادم خانه را گشت ، خوشه ای انگور یافت .

 بایزید گفت : « ببرید به کسی دهید که خانه ما دکان بقالی نیست ! »

چون خوشه انگور را از خانه بیرون بردند ؛ وقتش خوش شد و ذوق عبادت یافت .

خلاصه مقام زهد و تقوای بایزید بسطامی به جایی رسید که گبری را گفتند : « مسلمان شو . »

جواب داد : « اگر مسلمانی این است که بایزید می کند ، من طاقت آن را ندارم و نتوانم کرد . اگر این است که شما می کنید ، اصلاً به دین احتیاج ندارم ! »

نقل است روزی مریدی از حیا و شرم مسئله ای از وی پرسید . شیخ جواب آن مسئله را چنان مؤثر گفت که درویش آب گشت و روی زمین روان شد . در این موقع درویشی وارد شد و آبی زرد دید . پرسید : « یا شیخ ، این چیست ؟ »

گفت : « یکی از در درآمد و سؤالی از حیا کرد . من جواب دادم . طاقت نداشت چنین آب شد از شرم .» به قول علامه قزوینی : « گفت این بیچاره فلان کس است که از خجالت آب شده است . » این عبارت از آن تاریخ بصورت ضرب المثل درآمد و در مواردی که بحث از شرم و آزرم به میان آید از آن استفاده و به آن استناد می شود .


چشم ها را باید شست ... جور دیگر باید دید   

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند . روز بعد ضمن صرف صبحانه ، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت : لباس‌ها چندان تمیز نیست . انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید . احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد .

همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت .

هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد ، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد ، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت : یاد گرفته چطور لباس بشوید . مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده .

 مرد پاسخ داد : من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!

زندگی هم همینطور است . وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم ، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد . قبل از هرگونه انتقادی ، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می ‌بینیم ، در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم ؟

 

 


تقصیر خودم بود ، نمی باید ...

تقصیر خودم بود ، نمی باید این دو قدم راه را پیاده می آمدم !! 

پیاده رو آنقدر ها هم باریک نیست اما دوست دارد از منتها علیه سمت من عبور کند ، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولی با هم برخورد خواهیم کرد . کسی که باید جایش را عوض کند ، بایستد ، جا خالی بدهد ، راه بدهد و من هستم .

تقصیر خودم است ... !!!