گام هایی برای تحکیم خانواده
کامیابی و سعادت ، گمشده و مطلوب همگان است ، لیکن این که کامیابی به چیست و سعادت در چیست و چگونه به دست میآید ؟ این سوالی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول میسازد .
اگر زندگی ، برخوردار از صلح و صفا ، محبت و احترام ، قدرشناسی و همکاری ، حقشناسی و مراعات حقوق و ادب و آداب شایسته باشد ، برای افراد ، بهشتی دوستداشتنی پدید میآورد . اما اگر زندگیها از روح تفاهم و معرفت و وفا تهی باشد و نزاع و کشمکش و کینه و کدورت و خودخواهی و خودمحوری بر آن سایه افکند ، جهنمی بیش نخواهد بود .
در سایه زندگی مشترک زن و شوهر ، فرزندان به دنیا میآیند ، بزرگ میشوند و آداب اجتماعی میآموزند . روح و جان و فکر کودکان هم در همین کانون شکل میگیرد . تربیت فرزندان شایسته و با شخصیت و مفید به حال جامعه ، آبرو بخش والدین و زینت بخش زندگی است . برعکس ، بیتوجهی به تربیت فرزند ، نسلی فاسد ، بی هویت و مردم آزار پدید میآورد که مایه رنج روحی و بیآبرویی پدر و مادر و عامل انحطاط جامعه میشود . بازخواست خداوند در قیامت نسبت به این سهلانگاری در تادیب هم به جای خود .
کانون خانواده هم میتواند مهد انسانسازی باشد ، هم میتواند کانون بحران شود تا رفتار و منش والدین و اهتمامشان به مسایل مهم و حیاتی زندگی چقدر باشد و با بزرگ و کوچک و افراد خانواده و فامیل چگونه برخوردی داشته باشند .
درسهای زندگی را چه زمان باید آموخت ؟
بسیاری پس از سپری شدن عمر و در سن پیری ، با تجربههای تلخ و شیرین یک عمر ، درمییابند که چگونه باید زیست و چگونه باید معاشرت کرد و چگونه باید فرزند تربیت کرد و تدبیر امور زندگی را بر چه پایهای باید استوار ساخت ، ولی؛ دیگر فرصت زیستن و مجال به کار بستن تجربهها نیست . اگر تجربهها را در آغاز زندگی داشته باشیم ، حیاتی پربارتر و سعادتمندانهتر خواهیم داشت .
حال سوال این است که اصول اولیه زندگی برتر چیست و الفبای حیات برتر و زندگی مشترک و معاشرت شایسته کدام است ؟ و روش مردم دوستانه و خداپسندانه چیست؟
انسانها ، گرچه واحدهای جدا از یکدیگرند ، اما عوامل مختلفی از این آحاد ، « مجموعه» پدید میآورد و آنان را به شکلهای مختلفی « با هم» و مرتبط با یکدیگر میسازد . « خانواده» یکی از این گونه مجموعههاست و از مقدسترین نهادهای اجتماعی و پیوند دهنده افراد به شمار میآید .
آنچه افراد را وادار میسازد که با هم زندگی مشترک و جمعی داشته باشند و در واقع ، زیرساخت پدید آمدن این گونه نهادها ، « نیاز متقابل» آنان است ، چه در مسایل فکری و حل مشکلات اجتماعی خود ، چه در مسایل و زمینههای اقتصادی و اشتغال و معیشت ، و چه از نظر روحی و عاطفی و غریزی .
بنیان نهادن « نهاد خانواده » هم تامینکننده نیازهای روحی و عاطفی انسانهاست ، هم روحیه تعاون و ایثار را زنده و تقویت میکند و زمینهساز بروز استعدادهای انسان میشود . رمز و راز تاکید شدید اسلام بر « ازدواج » نیز در همین نکته نهفته است ، زیرا با این برنامه ، انسانها حیاتی فطریتر و رو به کمالتری مییابند . در بیان نورانی حضرت رسول( ص ) ازدواج به عنوان محبوبترین بنیان نزد خداوند به شمار آمده است .
در حدیث دیگری از آن حضرت ، ازدواج به عنوان « آبادی یک خانواده» ، و در مقابل آن ، طلاق به عنوان « ویران شدن یک خانه» با جدایی بیان شده است . در این حدیث ، رسول خدا ( ص ) ضمن تاکید و تشویق بر ازدواج و عهدهداری زندگی و مخارج یک زن ، میفرماید : « در اسلام ، هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از خانهای که با ازدواج ، آباد میشود ، نیست . در مقابل ، هیچ چیز نزد پروردگار ، نکوهیدهتر از آن نیست که خانهای در اسلام ، به وسیله جدایی ، ویران شود» .
مهمتر از اصل این نهاد و تشکیل خانواده ، انگیزهای است که دو انسان را در سایه ازدواج ، به هم پیوند میدهد و « زندگی مشترک» آغاز میشود . نهاد خانواده با آنکه مقدس و معنیبخش زندگی و آرامشبخش روح و سالم کننده اخلاق و نگهدارنده دین و تامین کننده خلا روحی است ، اما اگر غفلت شود ، یا انگیزههای ناسالم و غیر متعالی در آغاز کار وجود داشته باشد ، یا « توان مدیریت» نسبت به این نهاد ، ضعیف باشد ، یا بنا بر تفاهم و همدلی دو روح و دو فرد و گذشتن از برخی خودخواهیها نباشد ، ممکن است این کانون یا از هم بپاشد و این بنا دچار زلزله اختلافات و تنشهای ویرانگر شود ، یا پیوسته بحرانی و رنجآفرین باشد .