سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

استقلال   

این روزها بسیار با مردان و زنانی روبرو می شوم که از عدم استقلال همسر خود ناراضی هستند . آنها می گویند همسرشان بسیار وابسته به خانواده پدر و مادر خود است و هر خط و ربطی را باید با اذن و اجازه آنها انجام دهد .

آنها معتقدند که همسرشان هنوز به بلوغ و استقلال نرسیده و توانایی تصمیم گیری ندارد و حتی کوچکترین مباحث زناشویی و یا موضوعات پیش پا افتاده را به خانواده پدری خود منتقل می کند . کار این قبیل افراد از نظر همسرشان نوعی بچگی ، ناپختگی ، خبرچینی ، بچه ننه گی و تعابیری از این دست است .

خوب راه حل چیست ؟

یافتن استقلال فکری و عملی در زوجین در وهله نخست به تمرین نیاز دارد . وابستگی فکری و عملی همسران به خانواده پدری خود مرهون نوع تربیت آنها در گذشته است . بطور قطع این قبیل افراد وابسته در گذشته هرگز به گونه ای تربیت نشده اند که مستقل فکر کنند و مستقل رفتار کنند .

کسی که با شروع یک زندگی زناشویی هنوز به آن حد از استقلال نرسیده که به تنهایی تصمیم گیری و عمل کند ، حتما تاکنون برای استقلال ، تمرین نکرده است .

اما با تحقیر و تنبیه این افراد نمی توان آنها را به استقلال واداشت . این که دائما به آنها سرکوفت بزنیم که تو در خانواده پدری درست تربیت نشده ای و هنوز بچه ننه هستی و قدرت استقلال نداری ... و الفاظ تحقیر کننده ای از این دست نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه ، باعث می شود آنها به دلیل ترس از تحقیر بیشتر ، احساس ناامنی کنند و بیشتر به کانون امنیت خانواده قبلی خود پناه ببرند و از آنها صلاح و مشورت بگیرند و زیر چتر تصمیم گیری آنها بروند .

بهتر است ، همسران غیر مستقل را ، آهسته آهسته تمرین دهیم . شرط اول هر تمرین و آموزشی ایجاد فضای امن و خالی از رعب و اضطراب است . به همسر غیر مستقل خود ، آنقدر آزادی و اختیار بدهید تا یک کار ساده را با میل و اختیار خود انجام دهد و او را بابت نتیجه رفتارش سرزنش و تحقیر نکنید . حتی اگر مشاهده کردید که در نحوه رفتار او پیشرفتی حاصل شده و او قادر است تصمیمات کوچک را بدون مشورت گرفتن از پدر یا مادر خود انجام دهد ، حتما او را تشویق کنید .

فراموش نکنیم مرد یا زنی را که پس از سی سال عمر هنوز به استقلال نرسیده و همچنان وابسته مادر و پدر خود است ، نمی توان یک شبه مستقل ساخت .

 


از این ستون تا آن ستون فرج است

مجرمی را به ستون بسته بودند و   شلاق می زدند . برای اینکه چند لحظه ای او را نزنند ؛ بهانه ای آورد و خواست تا او را از این ستون باز کنند و به ستون دیگری ببندند . آنها پذیرفتند و در حالیکه او را باز می کردند دستور از حاکم رسید که او را آزاد کنند وکتک نزنند . و این ضرب المثل رواج یافت که از این ستون تا آن ستون فرج است .

 


تشکیل صندوق غیر دولتی پژوهش و فناوری

در پارک علم و   فناوری استان سمنان

پارک علم و فناوری استان سمنان به استناد ماده 100 قانون برنامه سوم و تاکید مجدد آن در برنامه چهارم توسعه ، با هدف ایجاد زمینه مشارکت بخش غیر دولتی در سرمایه گذاری مالی به منظور حمایت کمی و کیفی از طرح‌های پژوهشی ، کاربردی و توسعه فناورانه بخش‌های خصوصی و دولتی ، اقدام به تاسیس و راه ‌اندازی صندوق غیر ‌دولتی پژوهش و فناوری نموده است   .

این صندوق با هدف تامین سرمایه ریسک پذیر و مشارکت در سرمایه گذاری طرح‌های پژوهشی ، کاربردی منجر به فناوری ، نسبت به اعطای وام و تسهیلات جهت امور ذیل اقدام می‌نماید   :

اجرای طرح‌های پژوهشی کاربردی با زمینه‌های تخصصی فنی و مهندسی ، کشاورزی و منابع طبیعی ، شیمی و صنایع شیمیایی ، فرهنگی و هنری فناورانه .  

اجرای مرحله نیمه صنعتی پژوهش‌های کاربردی موفق .

تدوین دانش فنی حاصل از تحقیقات اولیه کاربردی و آماده سازی نتایج مزبور جهت راه‌اندازی مرحله تولیدی .

ستاد پارک : شاهرود ، بلوار دانشگاه

تلفن : 9 - 02733300275

نمابر : 02733300280

سایت الکترونیک : www.sstp.ir

 

    

 

 


به اندازه ی فاصله ی زانو تا زمین ! ...       

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند : فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟

استاد اندکی تامل کرد و گفت : فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است !

آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند . اولی گفت : من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد . با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود .

دومی کمی فکر کرد و گفت : اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بارمعنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند . آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند . استاد منظور دیگری داشت .

آن دو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند . استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت : وقتی یک انسان دچار مشکل می شود . باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند . نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید .

بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند . بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد . باز هم می گویم ... فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است .